در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی معتمد الرعایا فینی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 04:08:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خوش گذشت، تئاتر خوبی بود، بازی قشنگ دیدم
لاجرم با المان های قابل پیش بینی (و تکرارشونده در تئاترهای اخیر) خندیدم
نکته مهم اینکه هنگام خروج ... دیدن ادامه ›› «باید فکر کرد» تا بتوان یک تصویر برای تا همیشه از این تئاتر در ذهن ثبت کرد، یعنی از آنهاییست که احتمالا یکی دو سال دیگر اگر از شما بپرسند آیا فلان نمایش را دیده اید، حتی اگر یادتان باشد که دیده اید، نخواهید توانست تصویر روشنی از آن در ذهن حاضر کنید.
گذرا، زود منقضی شونده
پیام: یه اتفاق سطحی میتونه تاثیر عمیقی داشته باشه (آشوب)
دیالوگ ماندگار: به خاطر این عزیزان... بیاه!!!
(اون پوستر فارست گامپ طور تو شهرزاد از چه روست؟!)
پاپ
بهانه ای برای تیوال نگاری، پس از مدت ها
مدت هایی دور از سینمای کدر و تئاتر شفاف
هیچ بازیگر مشهوری نداشت، برق هیچ برندی ذهنم را از توماج پرت نکرد و این خود نیمی از تندیس نمکین من رو برای فیلم مسجل می کنه.
عمق اندوه در پس زمینه نواهای طرب ناک فیلم کاملا حس میشد. اندوهی ستودنی و نهادینه شده در زندگی.
نگاه هایی به شدت باورپذیر، بازیگری وجود ندارد، هست آنچه هست و ما به گوشه ای از هستی سرک می کشیم. (تنها مادر و دختر سیاهش به من یادآوری کردند که شاهد اثری هنری هستم)
بوشهر احسان عبدی پور به قدری اثرگذار و الهام بخش است که میترسم گذرم به آنجا بیفتد و تصوراتم ... دیدن ادامه ›› تبخیر شوند.
آثار منثور کارگردان و صدای مسموعش در تمام فیلم ملموس است، اگر مخاطب آنها بوده باشید، شخصیت ها غریبه نیستند.
منثورجات و روایاتی که چون چهره ندارند، لوکیشن ندارند، نورپزدازی، دکور و هیچ ندارند همه شان را خودمان میسازیم و این گونه در تهیه اثر هنری نهایی برای ثبت در ذهن و روحمان سهیم هستیم. جاهای خالی را خودمان پر میکنیم و شاید با این تحریف بیشتر خوش می گذرانیم. این ها را گفتم که بگویم این فیلم اثرگذار بود اما پادکست "کبریت" مرا بیشتر یاد بدبختی های عشقیم انداخت... خیلی بیشتر...

و چه قهرمانانی، علی، هستی، توماج، شیرین... فیلم برای هر سلیقه ای قهرمان ارائه میکند. علی که هم سرش سبز بود و هم زبانش اما اهل جلوی دوربین رفتن نبود و بار هویتش را هستی به دوش کشید... هستی، متولد سال سگ، حامی و نگهبان... توماج 22مایلی، که زین پس با حفره ای در سینه به زنده بودن ادامه خواهد داد و شیرین منطقی که همه هزینه های اتریشی برای اون میشه... حراج عصمت نتیجه ی جرئتی قهرمانانست اگر از سر حماقتی افسانه ای نباشد.
سرباز نبوده ام، حیف، کاش بیشتر سرباز را میفهمیدم، اما در نوجوانی تپل بودم، نوجوان تپل فیلم بر همه ی قهرمانان اثر گذاشت، شاید لقب قهرمان قهرمانان هم برازنده ی اندامش باشد هم هویتش.

تمام ؛)
اگر تیتراژ نبود چه چیزی را از دست میدادیم؟ (نه صرفا در مورد این نمایش)
اگر ندانیم چه کسی چه کسی را بازی کرده؟
(من فکر میکنم مخاطب تصویری بکرتر ... دیدن ادامه ›› از نقش ها خواهد داشت، در ایامی که خواسته یا ناخواسته بسیار بیشتر از آنچه که لازم است از هنرمندان و اساسا دیگران می دانیم.)
اگر اسم ها را ندانیم آیا نقش ها اصیل تر نیستند؟
اگر شهرت و کلاسی نباشد آیا فقط آنها که هنر را می ستایند به آن روی نخواهند آورد؟
(هرچند این روزها دیگر برای مشهور شدن هنرمند بودن اساسا لازم نیست)
در مورد نمایش:
با دیدن پرده و ویدئو پروژکتور حدس زدم از آن نمایش سخت ها در پیش است که باید ۲ چشم دیگر برای دیدنشان عاریه کنی، اما خلاقیت به جا و در حدی در کار بود که مجذوب شدم.
ورود و بازی فیلم بردار جذبه را دوچندان کرد.
در مورد نمایش نامه و مضمون حرفی ندارم که بود آنچه بود.
آنچه بد بود: نحوه ی اجرای دیالوگ ها؛ حفظ تسلسل بیان اکثر دیالوگ های بین زن و مرد به گونه ای رخ داده بود که انگار قبل از بیان شدن حرف یکی پاسخ دیگری آماده بوده.

توصیه می شود. از دست ندهید.
دوست داشتم بتونم تو اون خونه قدم بزنم.
امیرمسعود فدائی این را خواند
سپهر امیدوار و شاهین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اگر هیچ نمایشی از مهدی کوشکی ندیده اید، با این نمایش او را شروع نکنید!

محتوی: زوال انسانیت، ما روزانه بسیار می میریم و می کشیم، آنچه مرگ ... دیدن ادامه ›› نامندش چیز بی ارزشیست چونان آنچه زندگی نامند...
آنچه پیشتر در گانه های پیشین این چندگانه ی پر جنازه دیده ام، مکرر و مؤکد گشت و می گردد. شک دارم که کافی باشد اما قطعا بس است دیگر...

باقی ماجرا: تیم اجرا در نمایش سیزده غیر از ادای دیالوگ کارهای دیگری هم می کرد و چون آقای کوشکی بازی نمی کرد باقی هنرجویان بیشتر به چشم می آمدند، هرچند کسی جز مهدی کوشکی قادر به بیان این دیالوگ های مسلسل وار و کشنده نیست.
بوسهل خشک ترین و اعجوج نرم ترین تیم بودند.
قطعا بعضی نقش ها اضافی بودند یا لااقل صرف مضحکه (شاعر، که خود اعتراف کرد) و همراهی تیم.
ساختار نمایش ساده (بدون سس و افزودنی های غیرمجاز) است، لباس ها منتهای مینیمال، موسیقی (مانند برخی بازی ها) گاهی من را وصل و گاهی قطع می کرد.
شنیده ها از شیطونی و دیده ها از هفتمین جان سگ، حاکی از آن است که تماشاچی را در فضای سالن رها نمی کردند.
طنزها تمیز، نه بکر اما و لحنی که برای هیچ کدام از شوخی ها از چارچوب خارج نشد.

من در ورود به سالن = من در خروج از سالن
چیزی که دیدم اتفاقی بود که هر روز شاید حتی چند بار درون همه ما اتفاق میوفته. گاهی مجرمیم و مجازات میشیم، گاهی جلادیم و سر میبریم، گاهی (یا شاید ... دیدن ادامه ›› بسیاری) قاضی هستیم و حکم می دیم و گاهی "جودا"ییمو دادستانی میکنیم.
بدون اینکه تصوری راجع به تاثیر کنایه های کوچیکمون داشته باشیم اونا رو روی سر هرکی که فکر میکنیم مستحقشه رها میکنیم، مثه یه گوله ی برفی از بالای کوه که وقتی میرسه پایین میشه یه غول برفی و هدف رو پاره میکنه، بدون اینکه بفهمیم چه "مرگ هایی" در انتظار یک انسان میتونه باشه بهش موهبت بودن رو حواله می کنیم، بدون اینکه از ناآگاهیمون آگاه باشیم فکر میکنیم همه باید تو دنیای ما زندگی کنن، ساعتاشونو با ما کوک و حدقه نگاهشونو مثل ما تنظیم کنن...
راه های کوبیده شده لزوما ما رو به قله نمی رسونن، شاید صرفا یه مشت گوسفند واسه علف از او راه رفتن. از اون راه که بریم به قله نمیرسیم که هیچ، میگیم تا اینجا اومدیم یه علفیم بزنیم و نتیجتا از گوسفند هم پست تر میشیم، که میتونستیم ادم باشیم و سستی کردیم.
در بی انتها همه ما میمیریم، اگر به یکدیگر رحم کنیم و در سی روز بیست و یک بار ترتیب هم رو ندیم.

اسپشیال تنکس تو "ایزاک"
اسپشیال تنکس تو "Glimmer of Blooms"
اسپشیال تنکس تو "آقای کوشکی"

نمایش سیزده را فرادی تماشا کنید.
این نمایش را از ردیف دوم پر کنید. (تا النگوهایتان سالم بمانند)
علی ژیان و امیر مسعود این را خواندند
زهره الف و محمد کارآمد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"آقای ژوله در این نمایش خیلی خنده دار بود" و فقط همین!
- بازی ها باورپذیر نبود و در هیچ لحظه ای به نمایش نچسبیدم (حتی خود اقای ژوله که مسیر راهرو تا گرامافون رو دورخیز می کرد که ترجیع بند آهنگ مورد علاقش رو کامل تکرار کنه) این نچسبی از لحظه اول اجرا برقراره. خیلی وقت بود ندیده بودم برای شروع نمایش اول " پرده ها به کنار روند" و سپس "شخصیت اول داستان روی صحنه بیاید"
- داستان جوری جلو رفت که از 1/5 اول نمایش آخرش معلوم بود (این عدد رو اول نوشتم 1/3 ولی بعد که یاد حساسیت اقای ژوله (که در تمام نمایش همان اقای ژوله دوست داشتنی "نویسنده" و "استنداپ کمدین" ماهر بودند) روی نام "السا" در اوایل نمایش افتادم نظرم عوض شد)
- بعد از این اجار من ادمی بودم که صرفا نسبت به قبل اجرا قهقهه های بیشتری زده بود (برای خندیدن صرف هنوز راه های ساده تری هست).
- و واقعا کی روش میشه همچین نمایشی رو جلو کسی که اولین باره سالن تئاتر رو تجربه می کنه بذاره، به فکر آنها هم باشید
مهم: تماشا (و یا حتی نمایش) این نمایش توصیه نمی شود.
جزو بدترین بازیهایی بود که در یه اجرا میدیدم.. اصلا ارزش نداشت..
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
واقعا ضعیف بود..
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
کار به کجا کشیده که باید ژوله رو صحنه بازی کنه.
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز جذاب بود. خدا رو شکر فرشته ی بی ریخت آدم خوش گوشتی بوده. مزه ی گوجش هنوز زیر زبونمه.
قطعا فاصله ی سالن تا خونه کافی نبوده که ذهنم دریافت هاشو تجزیه تحلیل کنه، اگر روز بود لااقل خورشید به تجزیش کمک می کرد یا اگه خونمون عبدل آباد بود باز یه چیزی.
اگر خانم بازیگر رو همون عروسک یا از وسایل صحنه فرض کنیم، بازی تک نفره ی شاهکاری بود. "مثله بقیه کارهای مهدی کوشکی" که دیدم (تنها دو مورد)
و تنها مشکل و در واقع ترس بنده اینجاست که قرار باشه از چنین موجود توانمندی تنها همین نوع بازی تکرار بشه
سریع، بلیغ، خشن، پربداهه، گاهی چندش و براساس برقراری دیالوگ با اشخاصی غیر از هم بازی ها...
هرچند این نوع اجرا هر چند بار که تکرار بشه من رو به شخصه با خودش همراه می کنه اما به نظرم اون وقت خودشو تا سطح یک سریال جذاب از تئاترهای ظاهرا متنوع پایین آورده.
شایدم این نحو برگزاری ماجراها (مخصوصا زمانی که با سایر مسئولین سالن و نمایش برخورد فیزیکی بالقوه میشه) برای اینه که مخاطبان نسبتا کم این ... دیدن ادامه ›› دست رویدادها حداقل نفری دو بار صندلی ها رو پر کنن بلکه بتونن بداهه رو از متن اصلی تمییز بدن. (به هر حال این ماجرا رو من کار نمیکنه)
نمایش "هدیه جشن سالگرد" را حتما یک بار ببینید ؛)
به نظر من بازیشون داره تکراری میشه +
۱۶ فروردین ۱۳۹۸
اگه با ۵۰ درصدت ببینی لذت می بری اگه با ۱۰۰ درصدت بخوای ببینی اونوقت ۱۵۰ شو مبری تو تیوال!
۱۷ فروردین ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم:
نقطه قوت تئاتر بازی علی سرابی بود (که به خاطر همون کلا اومدم نمایشو ببینم)
تیپ علی سرابی نمایش های اخیر بود ولی نکته مهم اینه که تو یک تیپ ایشون تونستن انواع مختلفی رو نمایش بدن. عادت ها، لهجه ها (لهجه هایی که مختص هیچ منطقه ای نستن) و حرکات (بعضا هیستریک)ی که کاملا منحصر به فردن و البته اجرای بی نقص دیالوگ ها و منولوگ های طویل و پیچیده...

این نمایش کلا برای مفهومی که می خواست در موردش صحبت کنه زیاد بود. تو بیان مصادیق ممیزی و این موضوع که بی دلیل خیلی کلمات و صحنه ها حذف می شن هیچ نکته یا داستانکی برای بیان نبود و سعی فقط در خندوندن و جذب تماشاچی بود. (که اگه علی سرابی نبود این خنده هم ممکن نبود)

و اینکه این 3 نمایش (نمایشی که ما دیدیم، نمایشی که دختر جوان نوشته بود و نمایشی که مرد بازبین نوشته بود (که قسمتی از نمایش دختر جوان بود)) ... دیدن ادامه ›› به نوعی سیر تغییرات معیارهای ممیزی رو نشون می دن و اتفاقا قطعا به مواردی که امروزه در تئاتر ممیزی می شن اشاره ای نشد (مواردی که دیگه نه مربوط به نگاه جنسیتی می شن، نه با احکام کاری دارن، نه با امریکا و نه با ... بلکه فقط مختص "برهه حساس کنونی" می باشند، اون مسائل فیلتر نمی شن که حواسمون از چیزایی که فیلتر می شن پرت شه، به چیزایی که قبلا ممنوع بودن اشاره می شه تا شاید از روی تعجب بخندیم و جذب شیم و چرخ فرهنگ بچرخه)


دیدن این نمایش توصیه نمیشه... اینستاگرامتون بیشتر می خندونتتون

عطیه عابدین، مژگان عراقی و کیامرث تقی زاده این را خواندند
آذرمهر و زهره مقدم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کلا
در نمایش هیچ کس زیبا نیست
نمایش دروغ نمی گوید
فقط اگر بازیگرانش را نشناسی می توانی نمایش خالص را ببینی
نمایش (خوبش، آنها که به مخاطب احترام می گذارند و البته برای انتقال پیام روی شعور مخاطب حساب باز می کنند) مینیمال است

"از خط زرد فاصله بگیرید"، برای من:
برای حفظ بقا در جهان (اگر در خود نیازی به آن احساس می کنید یا در جهان نیازی به خود) و حفظ توأمان یگانگی در وجود و خشنودی از وجود، باید ... دیدن ادامه ›› سیال بود. یکتایی و تأثیرگذاری را حفظ کرد اما به شدت شکل پذیر بود، و سپس به وجود منفذی به نام روزنه ی امید دل خوش کرد تا منفجر نشد.

در مورد باقی نمایش:
استفاده از نور برای لحظه های اتفاق جالب بود
صدا ها به شدت خوب بود، مخصوصا قسمت افشاریانش
خانوم با شال زرد (نه اینکه خودت دیده نشده باشی) اما در بازیت کمی نگار جواهریان وجود داشت
اگر در سالن تنها بودم نمی فهمیدم کی تموم شد. تنکس تو بقیه دوستان که پیشتر نمایش رو دیده بودند
ممنون که دقیقه ای از نمایش رو به من تقدیم کردید

"از خط زرد فاصله بگیرید" را ببینید.
اگر در سی و چند سال زندگی نفهمیده اید که هر پرده از آن حکایتی سحرانگیز است، باید فرصت پدیدآوردن هر خاطره ای را سریعا از خود بگیرید.
در "نیستی" رخوتیست آن گونه که در "ماندن"
در "هستی" اما "چیزهایی هست که نمی دانی"
مهمترین قسمتش این بود که ما نفهمیدیم همه چی نوشته شده و برنامه ریزی شده بود، ولی واقعا بود.
خیلی باحال بود، توصیه می شه
(بچه هاتونو نبرید چون یه استندآپ کمدی واقعیه!)
رضا غیوری، میترا، محمد لهاک و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
سارا حدادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز عالی... و "شهر غصه"طور...
اما نمایش بود! اگر طنازی هومن حاجی عبداللهی نبود، این نمایش هم می تونست یک نمایش رادیویی باشه. (یعنی دلیلی نمی داشت که نمایش باشه)
اگر متن این قدر قوی نبود و اجرا انقدر مصور، باید از طراحی صحنه و عناصر نمایشی پیچیده تری استفاده می شد.
ولی همه چیز بود!
فقط باید بگم که انتظار نداشتم پرده آخر، پرده آخر باشه. چون تو قسمت های مختلف نمایش از صداها استفاده شده بود، فکر می کردم اینجا هم بعد از پخش روایت، اجرا خواهیم داشت. انتظار پایان ویژه تری داشتم.
البته متن های مهندس نبویان انقدر حیرت انگیزن که تو ذهن من هیچ وقت تموم نمی شن. در هر نیم خط یک غافلگیری، در هر عنوان یک ضربه!
میشه واقعا همشونو ادامه داد، مخصوصا "شهر غصه" رو.
"تناسخ 3 تا 35 تومن" را ببینید.
"بالاخره یکی باید [متمدن] باشه..."
به نظرم تنها قسمت خوب اجرا شده نمایش هنگام گفتن این جمله بود.
بازی ها بد نبود اگر بازی سیما تیرانداز، اشکان خطیبی و... رو تو اجرای ورژن دیگه ندیده بودم. و علی سرابی خیلی خوب می بود اگر تو "آن سوی آینه" تیپ دیگری بود. تیپ علی سرابی خیلی تکراری بود. اما به هر حال کمی هیجان انگیز بود.
نوید محمدزاده بازیگر نقش هاییه که کار حول اون شخصیتی که داره بازیش می کنه بچرخه یا کمی "غیر روتین" باشه.
ستاره پسیانی بهتر از همه بود.

داستان ایرانی نیست ولی اگر اصل مطلب رو ارتباط متمدنانه بین آدما بدونیم، من برداشتم اینه که "صبا که از خواب پا میشیم، نقاب به صورت ... دیدن ادامه ›› نزنیم"
یه چیز مهم تر "به هم چیز یاد ندیم"، تمدن 2500 ساله ما ربطی به تربیت خانوادگیمون نداره. اگه یه عده نمی ذارن رونالدو شب بخوابه به پژمان جمشیدی ربطی نداره. یاد بگیریم در مورد افغانی و ... فکر خاصی نکنیم، نگران وجهه بین المللی هم نباشیم. به صورت "فردی" انسان باشیم و "جوزده" نشیم کافیه.

سالن اصلا جالب نیست، تو تیوال که چینش صندلی ها رو دیدم فک کردم سالن جدیده، اما بامس های b و c در واقع به سالن تحمیل شدن!
نورپردازی هم که مثل همیشه جوری بود که حین اجرا همه تماشاچیا رو می بینی، همه جا باید تاریک باشه غیر صحنه!
عاطفه گندم آبادی، فرزاد، امیر و جهان این را خواندند
نیلوفر و hesampars این را دوست دارند
متاسفانه سفسطه داره میشه منطق غالب افراد..
۰۶ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم برجسته ترین نکته طراحی صحنه بود
و بعد هم گروه موسیقی و هماهنگی رقصا (که البته شخصا نمونه ی زنده ی شبیه به اینو ندیدم که بخوام مقایسه کنم)
و بعد هم "فاگین شکیبا"
(ورژن سعید چنگیزیان و مهناز افشار فکر کنم بهتر می بود)

ایرانیزاسیون هم خوب بود
در مجموع "سرگرم کننده" بود و برخی دیالوگای طنز و طعنه آمیز واقعا خوب انتخاب شده بودن
۲ بار نمایش رو دیدم، دفعه اول ۱ ساعت اولو نرسیدم و تو بالکن 3 بودم اما از دفعه دوم که از اول بودم و تو همکف، بیشتر "خوش" گذشت
دفعه ... دیدن ادامه ›› دوم قاضی کلا کس دیگه ای بود که بازیش خیلی فرق می کرد.
خلاصه از اونایی نبود که لازم باشه چند بار ببینی، شایدم به دلیل داستان از پیش معلومش باشه.
اما به هر حال نمونه ی این چنینی کم دیدیم و دیدنش به ندیدنش می ارزه البته تو همون بالکن سوم! اما امیدوارم این دست تئاترها با این حجم کار فنی و البته هزینه به گونه ای حمایت بشن که نیاز به کشیدن شیره ی گیشه نداشته باشن.

کاش ترانه ها واضح تر شنیده می شد و کاش کلا کیفیت صداها تو تالار وحدت و تئاتر شهر بهتر بشه
کاش خانم پسیانی تسلط بیشتری روی متن می داشت

توصیه: بازی های هوتن شکیبا رو از دست ندید
"اگر وقت اضافه داشتید" یک بار ببینید
(و اگر امکانش بود بلیط بالکن اول ساعت 18 رو بگیرید)
عاطفه گندم آبادی و Samira این را خواندند
فرزاد جعفریان، اعظم م و روشنک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این آدما همیشه یه سطل آب دارن که بریزن رو ما...
عالی بود؟!
همیشه میشه بهتر بود اما می خوام به این نمایش یه "عالی بود" بدم
به نیم تنه ی پایین پیتر که اصلا تو ویدئو لایو معلوم نبود اما طراحی شده بود باید آفرین گفت.
واقعا از سالن اومدم می خواستم باز بلیطشو بگیرم، حیف فرصتش نیست
همچنان بازی های زیرکانه و ظریف جواد عزتی ادامه داره...
و اما متن... شباهت ایران و آمریکا... شباهت ایران و خیلی جاهای دیگه
برای من نکته همین جاست، روی هیچ چیز هیچ شهری نباید حساب کرد،
به نظرم این دیالوگ به اندازه کافی درشت بهش پرداخته نشد که "باید رو ... دیدن ادامه ›› خودمون حساب کنیم"... چرا استخدام بشیم؟ چرا شغلمون مغهوم بودن ما باشه؟
چرا استخدام نکنیم و به مستخدمینمون یاد ندیم که شغل بخشی از همه چیزه و نه همه چیز...؟ به عبارت دیگه "پول" بخشی از همه چیزه نه همه چیز.
متاسفانه تو شرایطی قرار داریم که سطح نیازامون به دلیل مالیجات به نازل ترین مرتبه سقوط کرده، تو این شرایط پول (و به تبعش شغل) میشه همه چیز.
دیگه جایی برای رویا و خلاقیت و کار کردن برای جسم و روح نمی مونه. مسخرست اما دغدغه شدن ملزومات زندگی، زندگی رو از آدم می گیره، جالب اما زمانیه که میگن گرسنگی انسان رو بیشتر به یاد خدا (یا خود) میندازه، بعضی هندی ها هم با "نداشتن و نخوردن" می تونن چهارزانو از زمین بلند شن یا رو میخ بخوابن.
کسی عاشق نداشتن نیست پس آدمایی که نه خیلی دارا هستن و نه خیلی ندار دائم باید مواظب دارایی هاشون باشن و به فکر افزودن.
دیدن داشته ها چقدر سخته...
برگردم به نمایش. انقدر موضوع قوی بود که به نظرم اجازه داشت هر شوخی بکنه، اروتیک، زشت و ... چون چیزی از ارزش های نمایش کم نمی کرد؛) و این طور به نظر نمی اومد که دارن ضعف نمایشنامه و دراماتورژی رو با شوخی های نابجا هرچند خنده دار پوشش می دن. چون ضعفی وجود نداشت
واقعا اگه بخوام از خستگی از این شهر برم، کجا می تونم چنین نمایشی رو ببینم، چنین بارقه هایی از امید به هنر رو...
- ترجیح می دادم برای تعویض پرده ها سالن کاملا تاریک می شد
- نمونه ی کارگردان خانوم باقری قطعا تحسین برانگیزتر از بازیگرشه

توصیه: یک بار تنها و یک بار با هر کی که باهاتون اومد ببینید


واقعا فک کنم بهتره سینمای ایران رو به دو نیم قسمت کنیم، قبل "جدایی" و بعد "جدایی"، یا یه ژانر تعریف کنیم به نام "فرهادی ... دیدن ادامه ›› طور"، "جدایی طور"، "علامت سوال طور تا آخر"، ...
سینمای هند لااقل یه کار رو درست انجام می ده، چیزی رو به صحنه می کشه که مردم می پسندن. وقتی فیلم فارسی سازهای خوبی هستیم و مردمم با دیدنشون برامون دست می زنن، چرا می خوایم الکی روشنفکر طور و معلق طور "معمولی" بسازیم؟ اونا رو بذاریم برای هنر و تجربه هر کی خیلی پیگیر بود بره سراغش، گیشه قداست داره برادر!!!
فیلمایی که اخیرا تو سینمای ما وجهه پیدا کردن و نامی شدن، نون علامت سوالاشون می خورن. موافقم که فیلم تماشاچی رو به فکر فرو ببره و تکونش بده (که این فیلم اگر این کار رو کرد به خاطر بازی خوب محمدزاده بود) اما بد نیست سینما رم تکون بده.
حتی سرگرم هم نشدم.
حسم زمانی که از سالن اومدم بیرون مثه قماربازی بود که داره هی بازی می کنه و می بازه، هی فیلم می بینه تا به یکیشون بگه "باریکلا عجب فیلمی، چه دمی عجب پایی!" اما دریغ، اون از جشنواره داخلی، اینم از فیلم جشنواره خارجی
واقعا به جای اینکه چند فیلم ببینم بهتره "حوض نقاشی"، "سوپر استار" و ... رو چند بار ببینم.
دیدن این فیلما نیازی به سینما رفتن نداره، همین خط BRT رو باید تا راه آهن و پایین ترش رفت تا همه شونو یه جا با یه بلیط اتوبوس یا کرایه تاکسی دید. فقط فرقش اینه که لازم نیست لباس شیکامونو بپوشیم و چیپس و پفک بخریم چون اونجا رامون نمی دن.
راستی داستان آذر خانوم چرا مطرح شد؟ فقط واسه اینکه بگه نریمانی آدم خوب، دقیق یا مسئولیت پذیریه؟ لازم بود؟ بهتر نبود یه جایی یه اتصالی به داستان اصلی می داشت؟
(مثه داستان پزشکی که دقیق تشریح نمی کرد و ... که بعدا دیدیم ظاهرا سایه هم دقیق بررسی نکرده)
درس های فیلم:
درست رانندگی کنیم
به مراجع قانونی همه چیز رو در اولین فرصت بگیم
اگر در پست حساسی کار می کنیم، دقیق کار کنیم و همه چیز رو "قطعی" بدونیم
کار امروز را به فردا نیندازیم
روزانه احتمالا چندین مورد علت مرگشون اشتباه تشخیص داده می شه (زبونم لال)
گرسنگی بهتر از خوردن گوشت تکلیف نامعلوم است (اما در عین حال بی غیرت اونیه که دست خال بیاد خونه نه اونی که با گوشت فاسد به خانوادش آسیب بزنه)
هیچ وقت همه چیز رو به همسرتون (زنتون) نگید، هیچ وقت، این طوری جفتتون راحت ترید و زندگی قشنگ تره
کلا آرامش خودتونو حفظ کنید!!!
همسر شما همیشه همسر شماست حتی اگر ناخواسته به فرزندتان آسیب برساند

توصیه:
فیلم های پوک کمدی را برای سینما رفتن انتخاب کنید (تا هم چیپس و پفکاتون خوب بهتون بچسبه هم بوی دهن سیگاریتون داستان فیلم رو خدشه دار نکنه)
"بدون تاریخ بدون امضا" رو باید با گوشی تو مترو یا BRT شلوغ دید
فارغ از کیفیت این فیلم که هنوز ندیدمش و ممکن هست در موردش باتون همعقیده نباشم اما تا حدی با کلیت حرف‌هاتون موافقم اما یه عامل مهم رو فراموش کردین...مخاطبان سینما در ایران بدون تعارف بدترین مخاطب در کل جهان هستن...من در این سالها و به لطف شبکه‌های اجتماعی و از طریق فیلم‌ها و سریال‌ها رفتار سینماروهای کشورای صاحب سینما رو بررسی کردم و خیلی از رفتارهای عجیبی که اینجا متداول هست رو تقریبا جایی ندیدم..خیلی از .مخاطبان جدی سینما(و نیز تاتر) از علاقشون به سینما بعنوان ابزار تفاخر استفاده میکنن یعنی مشابه استفاده‌ای که ینفر از مازراتی میکنه، اینجا از علاقه به سینمای کیشلوفسکی یا تارکوفسکی یا بونوئل و کوبریک و...میشه.....سینمادوست اونور آبی همزمان که ممکن هست آثار هر کدوم ازین کارگردانان یا اسکورسیزی و بقیه رو بارها دیده باشه و دیالوگ‌هاش رو حفظ باشه و....ممکن هست شیفته فیلمهای علمی-تخیلی هم باشه و جنگ ستارگان یا حتی مرد-آهنی رو بارها دیده باشه و با لذت و بدون احساس شرم از لذتی که از دیدنش برده حرف میزنه...اونها میدونن لذتی که از دیدن جذابیت‌های پنهان‌بورژوازی بدست میاد متفاوت هست از لذت سفر به آینده یا ژوراسیک یا....ولی به باکلاس و بی‌کلاس تقسیمش نمیکنن....اونجا ندیدن فیلم کمدی یا ابراز تنفر از شوخیهای اروتیک ممکن هست نشانه زوال عقل باشه اما قطعا به عنوان نشانه فرهیختگی در نظر گرفته نمیشه..... اونجا به فیلمی که پایان خوش داره فیلم هندی نمیگن....اگر پایان بد داشته باشه انگ سیاه‌نمایی نمیخوره و....
خلاصه مخاطب متفاوت ،سینمای متفاوتی رو طلب میکنه.....
۰۳ اسفند ۱۳۹۶
جناب علی ابراهیم، گله و شکایت نوعی نقد محسوب میشن! حتی تکه پرانی هم که ممکنه نوعی مسخره کردن به نظر بیاد، درونمایه ش نقد و انتقاد از یه امری هست که اغلب در قالب طنز مطرح میشه. در هرحال به نظرم نوشته جناب علی معتمد الرعایا فینی، فارغ از نوع نگارش که هرکسی ممکنه یه اسمی روش بذاره، بسیار قابل توجه و برجسته است.
۰۴ اسفند ۱۳۹۶
آقای معتمد،اینبار که بخاطر اومدن نوتیفیکشن یبار دیگه متن شما رو خوندم....در توصیه آخر متن برای فیلمهای کمدی از صفت پوک استفاده کردین،این یکی از دلایلی هست که شصتاد تا فیلم به سبک فرهادی ساخته میشه یا دیگرانی فیلم‌های شعاری میسازن و دیگرانی توقع دارن بعد از دیدن فیلم اطلاعاتشون زیاد بشه و یا فلسفه یاد بگیرن و.....
۰۷ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا این جشنواره (ها) یه بمب لازم دارن. فیلم خوبی بود. لااقل در حد جشنواره بود و واقعا به قول سیامک انصاری فیلم شریفی بود.
کارگردانی و نویسندگی پیمان معادی قطعا متنوع تر از بازیشه.
بازیه لیلا حاتمی هم همون همیشگی بود (و البته برای من مثل همیشه دلنشین).
تو این فیلم لااقل چند تا صحنه ی زیبا دیده می شه.
علی رقم اینکه ژانر فیلم کمدی نیست اما قسمت های خنده دار قوی داره.
موسیقی متن هم واقعا روی فیلم نشسته بود.
بازی پسر بچه خوب بود.
صحنه اضافی و زائد نداشت.
برای طراحی فضای فیلم خیلی زحمت کشیده شده بود.
پیشنهاد می شود.
امیدوارم سیمرغ های فیلم برداری، موسیقی متن، ... دیدن ادامه ›› بهترین فیلم، (و کارگردانی) رو ببره

اون دیالوگ شاگرد لیلا حاتمی خیلی خوب بود، حدودا این بود:
پدرو مادرا تظاهر می کنن که هرکاری انجام می دن برای فرزنداشونه، اونا از این ادعا برای توجیه اعمالشون استفاده می کنن.
امیرمسعود فدائی، امیر، نغمه، اوا.ت و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
نیلوفر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا سودای سیمرغ رو میشه در سر آقای حیایی و خانم بهرامی حس کرد. 2 فیلم جدی از حیایی در این جشنواره داریم که حس میشه ایشون هم در کنار آقایان ساعد سهیلی و مصطفی کیایی به دنبال چیز خاصی هستند!
خانم بهرامی هم نقشی در این فیلم داشتند که سیرمرغ خورش خیلی خوب بود اما من با دیدن فیلم خلا حضور گلشیفته فراهانی رو احساس کردم، یا حتی شقایق فراهانی، یا همون نگار عابدی.
مهناز افشار معمولی ای دیدم که انتظارات رو برآورده کرده بود.
ولی از حیث بازیگری همون نگار عابدی رتبه یک رو در این فیلم داره از نظر من.
موضوع جدیدی هم نبود، پرداخت جدیدی هم نداشت. ساخته نمی شد اساسا اتفاقی نمی افتاد.
نکته ای که برای من داشت و کمی تاثیرگذار بود سبک زندگی مردمان از همه جا بریده ای بود که همه دنبال "انگیزه" ای برای حرکت هستند و سکانسی که تینا می خواست مهسا رو بکشه و ... دیدن ادامه ›› ... جالب بود.
موسیقی پایان فیلم رو دوست داشتم، کاری که البته علی عظیمی بهترشو خونده ؛)

یک فیلم معمولی بود، با بازی ها و موضوعی معمولی، اگر وقت اضافه داشتید صرف دیدنش کنید
موسیقی متن عالی کریستف رضاعی اجازه نداد از فیلم فاصله بگیرم.
این فیلم با اینکه خودش حرفهای مهمی برای گفتن داشت اما به خاطر فضاش نیاز به یک موسیقی خوب داشت که داشت!
فیلم کلا به عربی بود (و بعضی جاها ترکی و ...) و زیرنویس داشت، اما حتی می شه گفت دیالوگ های خوبی هم داشت، دیالوگ هایی از آدم های واقعی که اسمشون فقط برای خودشون و تا شعاع چند متریشون اهمیت داره.
(حیف از قسمتی از اذهان ما که اسم بعضی به اصطلاح سلبرتی ها رو توش ذخیره کرده که میان جلوی دوربین و بهترین بازیشون زمانیه که تازه دارن به شخصیت روزمرشون نزدیک می شن.)ّ
هیجان: واقعا هیجان انگیزه دیدن فیلمی که توش هر آن ممکنه فیلم بردار آسیب ببینه و فیلم تموم شه (البته نمی دونم این از اون مستندها بود یا نه)
ندیدم "به وقت شام" رو اما اگه داستان سرگرم کنندگی فیلم و جنبه های هنری و جلوه های ویژه و ... رو در رده ی دوم یعنی بعد از "داشتن حرفی برای گفتن" قرار بدیم، بی شک "زنانی با گوشواره های باروتی" فیلم مهم تریه.
پوستر فیلم هم خوب طراحی شده.
تکرار: در این فیلم موسیقی متن به شدت موثر بود و کاملا موفق
توصیه: ببینید، حتی اگر در سینما کس دیگری جز شما نبود

اگر بگوییم اکبر عبدی فیلم های مبتذل بازی کرده و حیف، باید بگوییم داریوش ارجمند هم فیلم های جدی سطحی بازی کرده و حیف...
موضوع جالب است و تا حدودی بکر اما انتخاب بازیگرها نامناسب...
فیلم جای داریوش ارجمند نبود. (هرچند کم بود)
روایت ناقص ماند.
شاید قرار بود ساعد سهیلی تداعی کننده یک رمبو برای تماشاچی باشد اما چنین نشد.
واقعا اگه ژانر جنگ تموم شده (که فکر نمی کنم) و تمام موضوعات این حوزه تا امروز پوشش داده شده لطفا اعلام کنید! لازمه تو همه فیلم ها حتما یکی عاشق باشه تا داستان شکل بگیره؟ عشق زمینی خیلی خوبه اما مثلا تو این فیلم اگه ماهور نبود نمی شد داستانو ساخت؟ آدما فقط به خاطر کسری معشوق خودشونو می ندازن تو آب (که بعد یه خلبان پیدا کنن)؟

یک خواهش: لطفا یه فیلم "خوب" بسازید که توش هیچ کس عاشق کسی نشود.
(واقعا اگه پارامتر عاشقیت و زناشویی رو از سینمای ما بگیرن ازش چی می مونه)
فرمایش شما خط به خط حرف دل من بود.. یکی از قوی ترین کشورها هستیم در زمینه فیلمسازی و متاسفانه بیشترین ضربه رو از ضعف متن میخوریم...
۱۶ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید